وابستگی شدید بین سارا و مامان

آفتاب صبح را احساس کردم که از پنجره اتاق خوابم می گذرد و پوست تنم را نوازش می‌کند. از بین چشم‌هایم اولین چیزی که دیدم دخترم بود که کنار دستم خوابیده و لب‌های گلی رنگش را غنچه کرده بود. دستم را سمت موهایش بردم و آرام آرام نوازشش کردم

ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید

منبع : مجله شلوغ  www.shologh.ir